مطالعه اخیر منتشر شده در مجله فعالیت، بی تحرکی و رفتارهای خواب رفتارهای 24 ساعته و ارتباط آن با بهزیستی روانی در سالمندان را تشریح کرد.
مطالعه: خوب بودن یا نبودن: ارتباط ترکیبی فعالیت بدنی، رفتار بی تحرک و خواب با سلامت روان در بزرگسالان فلاندری بالای 55 سال. اعتبار تصویر: Kzenon/Shutterstock.com
زمینه
افزایش سن معمولاً با کاهش عملکرد فیزیکی/شناختی و افزایش شیوع اختلالات مزمن همراه است.
امید به زندگی از 74 به 78 در میان مردان و 81 به 84 در میان زنان طی دو دهه گذشته در اروپا افزایش یافته است و تنها برخی از این سالهای اضافی در سلامت کامل سپری شدهاند. به این ترتیب، امید به زندگی سالم برای مردان 63.5 سال و برای زنان 64.5 سال در اروپا است.
امید به زندگی سالم، بهزیستی را در نظر نمی گیرد، وضعیت مثبتی که مردم/ جوامع تجربه می کنند. بهزیستی یک منبع زندگی روزمره شبیه به سلامت است و توسط عوامل اقتصادی، اجتماعی و محیطی تعیین می شود.
رابطه بین بهزیستی و سن اغلب U شکل است، به این معنی که کمترین سطح رفاه در دوران میانسالی است که با افزایش سن افزایش می یابد، حتی اگر سلامتی بدتر شود.
یک بررسی سیستماتیک به این نتیجه رسید که افزایش فعالیت بدنی در افراد مسن تر به رفاه بهتر منجر می شود. مطالعات قبلی در مورد رفتارهای 24 ساعته و سلامت روان در جمعیتهای مسنتر عمدتاً بر اضطراب و افسردگی متمرکز بود، با تنها چند مطالعه که الگوهای 24 ساعته و بهزیستی روانی را ارزیابی میکردند، که با این وجود، یافتههای متناقضی را گزارش میکردند.
در مورد مطالعه
در مطالعه حاضر، محققان رفتار بی تحرک 24 ساعته (SB)، خواب و فعالیت بدنی (PA) و اینکه آیا آنها با بهزیستی روانی مرتبط هستند را ارزیابی کردند.
دادههای مقطعی از ساکنان محله 55 ساله یا بیشتر بین جولای 2018 تا ژوئیه 2019 بهدست آمد. اطلاعات دموگرافیک با استفاده از پرسشنامه خود ایفا جمعآوری شد.
شرکتکنندگان نشان دادند که آیا سرطان، دیابت، آرتریت، بیماری قلبی عروقی، بیماری متابولیک، بیماریهای تنفسی، روانپزشکی/شناختی یا بیماریهای دیگر دارند. برای ارزیابی بهزیستی ذهنی از مقیاس بهزیستی ذهنی وارویک-ادینبورگ 14 ماده ای (WEMWBS) استفاده شد.
SB، کل زمان خواب (TST) و شدت نور (LPA) یا PA با شدت متوسط تا شدید (MVPA) از طریق شتابسنجی با استفاده از یک دستگاه مچبند تخمین زده شد.
به آزمودنی ها دستور داده شد که این دستگاه را به مدت شش روز و پنج شب متوالی بپوشند و داده ها با استفاده از الگوریتم های تعیین شده پردازش شدند. شرکتکنندگانی که حداقل چهار روز از دادههای زمان سایش بیداری حداقل 10 ساعته داشتند برای تجزیه و تحلیل وارد شدند. رگرسیون خطی ارتباط بین بهزیستی ذهنی و SB، LPA، MVPA و TST را بررسی کرد.
علاوه بر این، جایگزینهای ایزوتمپورال ترکیبی برای بررسی ارتباط بین تخصیص مجدد زمان (از یک رفتار به رفتار دیگر) و رفاه انجام شد. محققان عمدتاً بر روی تخصیص مجدد 30 دقیقهای از LPA به MVPA و SB به LPA، MVPA یا زمان خواب تمرکز کردند. آنها همچنین سایر تخصیص مجدد احتمالی را از پنج تا 60 دقیقه در فواصل پنج دقیقه ای بررسی کردند.
یافته ها
این مطالعه شامل 410 شرکت کننده برای تجزیه و تحلیل، با میانگین سنی 71.3 بود. اکثر آزمودنی ها (95 درصد) دیگر فعالیت حرفه ای نداشتند، 71 درصد زن و 77 درصد متاهل یا ساکن بودند. حدود 54 درصد از شرکت کنندگان هیچ بیماری مزمنی نداشتند.
آزمودنی ها تقریباً 5.66 ساعت را در خواب سپری کردند که معادل 23.6 درصد از دوره 24 ساعته آنها است. زمان بیداری بیشتر به صورت بی تحرک (57%)، با زمان کمتری برای LPA (10.7%) و MVPA (7.8%) صرف شد.
محققان ارتباط معنیداری بین بهزیستی ذهنی و زمان صرف شده برای این رفتارها مشاهده نکردند، اگرچه یک ارتباط مثبت بین LPA و بهزیستی در مدلهای خام و تا حدی تعدیلشده مشاهده شد. با این حال، این در مدل کاملاً تنظیم شده معنیدار نبود.
تخصیص مجدد 30 دقیقه ای بین رفتارها به طور قابل توجهی با تغییرات در بهزیستی مرتبط نبود.
بیشتر تخصیص مجدد ارتباط معنی داری با تغییرات رفاه نداشت. زمانی که تخصیص مجدد بیش از 30 دقیقه بود، برخی از تداعی ها قابل توجه بودند. بزرگترین تفاوت آماری معنی دار در رفاه حدود دو نقطه در WEMWBS بود که نشان دهنده یک تغییر نسبتاً کوچک است.
نتیجه گیری
این مطالعه رفتارهای 24 ساعته را ارزیابی کرد و ارتباط آنها با بهزیستی روانی را بررسی کرد. علاوه بر این، محققان بررسی کردند که آیا تغییرات نظری در رفاه با تخصیص مجدد زمان بین رفتارها رخ می دهد یا خیر.
یافتهها هیچ ارتباط معناداری بین رفتارها و بهزیستی در مدل کاملاً تعدیلشده نشان نداد. علاوه بر این، ارتباط معنیداری بین بهزیستی و تخصیص مجدد زمان تا 30 دقیقه (از یک رفتار به رفتار دیگر) مشاهده نشد.
اگرچه تغییرات قابل توجهی در بهزیستی با تخصیص مجدد بیش از 30 دقیقه مشاهده شد، اما از نظر بالینی مرتبط نبودند.